سفارش تبلیغ
صبا ویژن


مرد رفته گر آرزو داشت برای یکبار هم که شده موقع شام با تمامی خانواده اش دور سفره کوچکشان باشد و با هم غذا بخورند .
او بیشتر وقت ها دیر به خانه میرسید و فرزندانش شامشان را خورده و همگی خوابیده بودند .
 هر شب از راه نرسیده به حمام کوچکی که در گوشه حیاط خانه بود میرفت و خستگی و عرق کار طاقت فرسای روزانه را از تن می شست.

تنها هم سفره او همسرش بود که در جواب چون و چرای مرد رفته گر ، خستگی و مدرسه فردای بچه ها و اینجور چیزها را بهانه می کرد
 و همین بود که آرزوی او هنوز دست نیافتنی می نمود .

یک شب شانس آورد و یکی از ماشین های شهرداری او را تا نزدیک خانه شان رساند
او با یک جعبه شیرینی و چند تا پاکت میوه قبل از چیدن سفره شام به خانه رسید .
وقتی پدر سر سفره نشست فرزندان هر یک به بهانه ای با پدر شام نخوردند .

دلش بدجوری شکست وقتی نیمه شب با صدای غذا خوردن یواشکی بچه ها از خواب بیدار شد و گفتگوی آنها را از آشپزخانه شنید :
"چقدر امشب گشنگی کشیدیم ! بدشانسی بابا زود اومد خونه.
 با اون دستاش که از صبح تا شب توی آشغالهای مردمه . آدم حالش بهم میخوره باهاش غذا بخوره "



نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 91/6/23 توسط ms meri

یک “حقیقت مضر” همیشه بهتر از یک “دروغ مفید” است . . .

(اریک بولتون)

———————–

در مبارزه بین موج و صخره در ساحل دریا

موج همیشه برنده خواهد شد .

نه از طریق قدرت ، بلکه به خاطر تداوم . .

———————–

هرگاه کار سختی باید انجام شود

آن را به تنبل ترین فرد واگذار میکنم

چون آسان ترین راه را برای انجام آن پیدا میکند !

(کرایسلر)

———————–

تظاهر به خوشبختی دردناکتر از تحمل بدبختی است . .

———————–

کلمات قدرت آزار دادن شما را ندارند مگر آنکه گوینده ی کلمات

برایتان بسیار عزیز باشد . .

———————–

هرگز توان گروه های وسیع آدم های احمق را دست کم نگیر . .

———————–

برای نابود کردن یک فرهنگ

نیازی نیست کتابها را سوزاند

کافیست کاری کنید مردم آنها را نخوانند . .

———————–

فقط یک بار جوان هستی. اما می توانی برای همه عمر خام بمانی . .

———————–

همیشه به خاطر داشته باش:

کسی در جایی به خاطر وجود تو خوشبخت است . . .



نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 91/6/23 توسط ms meri

 


خواستگار عبارت است از پسری بدبخت
که عاشق می شود،
برای رسیدن به عشقش محتاج پول می شود،
می گردد که کار پیدا کند،
کار پیدا می کند،
پول کافی جمع می کند،
معشوق دیگر پریده،
با آن پول به خواستگاری دختری دیگر می رود!
 
 
خواستگار عبارت است از پسری نرینه
که به خاطر توان جنسی بالا به جنس مخالف گرایش پیدا می کند،
اما به دلیل توان اجتماعی پایین به مادرش رجوع می کند،
و مادرش به دلیل توان عقلی پایین تر به جای جنده برای او دنبال زن می گردد
 
 
خواستگار عبارت است از پسری دیرفهم
که به دنبال دختر آفتاب مهتاب ندیده می رود
اما نمی فهمد که همین تجربه در آفتاب و مهتاب است که یک عمر احساس رضایت
از زندگی را تضمین می کند
 
   
خواستگار عبارت است از پسری شاسکول
که نمی داند تقاضای ازدواج از دختری که دوست دخترش نیست
کاملا معادل تقاضای سکس کردن از یک غریبه در مترو است. حالا هرچند نفر از
اقوامش هم در همان واگن نشسته باشند.
 
 
خواستگار عبارت است از پسری گاگول
که هنوز دقیقا نفهمیده مجلس خواستگاری با یک جلسه بیزنیس هیچ فرقی نمی کند
یک طرف دارد پشتوانه مالی و گردش نقدینگی و مهرینگی دیگری را استعلام می گیرد
آن طرف دارد از گارانتی و خدمات پس از فروش مطمئن می شود.
 
 
خواستگار عبارت است از پسری خرمغز
که تصور می کند جمله بی ریخت: «عروس خوشگلم» که مادرش می گوید
هم تضمین سر گرفتن عروسی است
هم سند خوشگلی عروس
هم نشانه محبت قلبی عروس و مادرشوهر به همدیگر
 
 
خواستگار عبارت است از پسری شوت
که وقتی ازش می پرسی: شما قبلن دوست دختر هم داشتید
نمی فهمه هر جوابی بده مهم نیست، شما از همون استفاده می کنید برای رد کردنش
 
 
خواستگار عبارت است از پسری نامرد
که هیچ حالیش نیست ممکنه به خواستگاری دوست دختر یکی دیگه اومده باشه
یکی دیگه که هنوز داره دنبال کار می گرده
 
 
خواستگار عبارت است از پسری زمخت و بی ملاحظه
که حداقل اگه نمی تونه دعوت به شام و هماهنگ کردن با خدمه رستوران و
استخدام ویولونیست و قایم کردن حلقه توی شراب قرمز رو فراهم کنه
از یه روش استفاده کنه که رمانتیک تر از ارسال مادر خپل و خاله چاقش باشه
 
 
و اما دختران ومادران آنها:

موجوداتی هستن که با علم به همه موارد فوق به محض شنیدن خبر خواستگاری یکی از همین جانوران عنان اختیار از کف داده یک هفته تمام به دنبال تدارکات و خرید و بزک و دوزک این در و آن در زده با کوهی از استرس و نگرانی با بهترین امکانات به استقبال خواستگار رفته بعد از اتمام آن هفته ها منتظر تماس تلفنی مادر آقای خواستگار مینشیند که شاید برای گرفتن جواب بله زنگ بزند اما ای دریغ.....



نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 91/6/22 توسط ms meri

 

استاد سختگیر فیزیک اولین دانشجو را برای پرسش فرا میخواند و سئوال را مطرح میکند
شما در قطاری نشسته اید که با سرعت هشتاد کیلومتر در ساعت حرکت میکند و ناگهان شما گرما زده شده اید، حالا چکار میکنید؟

:دانشجوی بی تجربه فورا ً جواب میدهد

. من پنجره کوپه را پائین میکشم تا باد بوزد

:اکنون پروفسور میتواند سئوال اصلی را بدینترتیب مطرح کند

حال که شما پنجره کوپه را باز کرده اید، در جریان هوای اطراف قطار اختلال حاصل میشود : و لازم است موارد زیر را محاسبه کنید
محاسبه مقاومت جدید هوا در مقابل قطار؟
تغییر اصطکاک بین چرخها و ریل؟
آیا در اثر باز کردن پنجره، سرعت قطار کم میشود و اگر آری، به چه اندازه؟

.حسب المعمول دهان دانشجو باز مانده بود و قادر به حل این مسئله نبود و سرافکنده جلسه امتحان را ترک کرد

.همین بلا سر بیست دانشجوی بعدی هم آمد که همگی در امتحان شفاهی فیزیک مردود شدند
:پروفسور آخرین دانشجو را برای امتحان فرا میخواند و طبق معمول سئوال اولی را میپرسد

شما در قطاری نشسته اید که با سرعت هشتاد کیلومتر در ساعت حرکت میکند و ناگهان شما گرما زده شده اید، حالا چکار میکنید؟

.این دانشجوی خبره میگوید؛ من کتم را در میارم
.پروفسور اضافه میکند که هوا بیش از اینها گرمه
.دانشجو میگه خوب ژاکتم را هم در میارم
.هوای کوپه مثل حمام زونا داغه
. دانشجو میگه اصلا  لخت مادر زاد میشم
.پروفسور گوشزد میکند که دو آفریقائی نکره و نانجیب در کوپه هستند و منتظرند تا شما لخت شی
:دانشجو به آرامی میگوید
میدانید آقای پروفسور، این دهمین بار استکه من در امتحان شفاهی فیزیک شرکت میکنم
.واگر قطار مملو از آفریقائیهای شهوتران باشد، من آن پنجره لامصب را باز نمیکنم



نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 91/6/16 توسط ms meri

http://s1.picofile.com/file/7454114836/koodak.jpg

بابا جون؟

- جونم بابا جون؟

این خانمه چرا با مانتو خوابیده؟

- خب… خب… خب حتما اینجوری راحتتره دخترم

یعنی با لباس راحتی سختشه؟

- آره دیگه، بعضیها با لباس راحتی سختشونه!

 

 

پس چرا اسمشو گذاشتن لباس راحتی؟

- …….هیس بابایی، دارم فیلم میبینم

باباجون، کم آوردی؟!

- نه عزیزم، من کم بیارم؟ اصلا هر سوالی داری بپرس تا جواب بدم

خب راستشو بگو چرا این خانمه با مانتو خوابیده بود؟

- چون خانم خوبیه و حجابشو رعایت میکنه

آهان، پس یعنی مامان من خانم بدیه؟

- نه دخترم، مامان تو هم خانم خوبیه

پس چرا بدون مانتو میخوابه؟!

- خب مامانت اینجوری راحتتره !

اون آقاهه هم چون میخواسته حجابشو رعایت کنه با کت و شلوار خوابیده بود؟

- نه عزیزم، اون چون خسته بود با لباس خوابش برد

پس چرا خانمش که خیلی هم خانم خوبیه بهش کمک نکرد لباسشو در بیاره؟!

- چون میخواست شوهرش روی پاهای خودش بایسته

واسه همینه که شما نمیتونید روی پاهای خودتون بایستید؟!

- عزیزم مگه تو فردا مدرسه نداری؟

داری میپیچونی؟

- نه قربونت برم عزیزم،اما یه بچه خوب که وسط فیلم اینقدر سوال نمیپرسه؛باشه عسل بابا؟

اما من هنوز قانع نشدم

- توی این یک مورد به مامانت رفتی؛ خب بپرس عزیزم

چرا باباها توی تلویزیون همیشه روی مبل میخوابن؟

- واسه اینکه تختخوابشون کوچیکه، دو نفری جا نمیشن

خب چرا یه تخت بزرگتر نمیخرن؟

- لابد پول ندارن دیگه

پس چرا اینا دوتا ماشین دارن، ما ماشین نداریم؟

- چون ماشین باعث آلودگی هوا میشه، ما نخریدیم عزیزم

آهان،
یعنی آدما نمیتونن همزمان دوتا کار خوب رو با هم انجام بدن؛ اون آقاهه و
خانومه که حجابشون رو رعایت میکنن، باعث آلودگی هوا میشن، شما و مامان
که باعث آلودگی هوا نمیشین حجابتون رو رعایت نمیکنین؛ درست گفتم بابایی؟

- آره دخترم، اصلا همین چیزیه که تو میگی، حالا میشه من فیلم ببینم؟

باشه،
ببین بابایی اما تحت تاثیر این فیلمها قرار نگیری بری ماشین بخریها، به
جاش برو به مامان یاد بده حجابشو موقع خواب رعایت کنه که تو اینقدر موقع
جواب دادن به سوالاتم خجالت نکشی! باشه باشه ؟!



نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 91/6/8 توسط ms meri

اهل عرفانم من
اهل عرفانم من ، کاروبارم بد نیست
برجکی ساخته ام در دل شهر
طبقاتش هفده
همه را پیش فروش بنمودم
پولهایم همه در بانک سوئیس
به امانت باقی است
اهل عرفانم من
سفره نان و پنیری پهن است
مُتلی ساخته ام در نوشهر
باغهایم پر گل
از صدور پسته
جیبهایم سرشار
اهل عرفانم من
دامهایم همه پروارو قشنگ
گاوها رنگ به رنگ
کشت و صنعت دارم
چند هکتار زمین
همه شالیزار است
دختران ِ زیبا
صبح تا شام در آن دشت وسیع
بوته های شالی، درزمین میکارند
اهل عرفانم من
همه در سیر و سفر
از ژاپن تا اتریش
تا فراسوی پکن
خانه کوچک خوبی دارم
دردل شهر پاریس
جایتان بس خالی است
اهل عرفانم من ، کاروبارم بد نیست
طبع شعری دارم
شعرها گفته ام از عرفانم
همه زیبا و قشنگ
همچو آن ویلایم
که بنا ساخته ام در چالوس
یاکه مانند سگم پشمالو
که بود فِرز و زرنگ
الغرض لقمه نانی باقی است
مردی هستم قانع
اهل عرفانم من ،کارو بارم بد نیست



نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 91/6/8 توسط ms meri

Two friends, Sam and Mike, were riding on a bus. Suddenly the bus stopped and bandits got on. The bandits began robbing the passengers. They were taking the passengers’ jewelry and watches. They were taking all their money, too. Sam opened his wallet and took out twenty dollars. He gave the twenty dollars to Mike. “Why are you giving me this money?” Mike asked. “Last week I didn’t have any money, and you loaned me twenty dollars, remember?” sam said. “Yes, I remember,” Mike said. “I’m paying you back,” Sam said.

معنی فارسی

دو دوست به نام های سام و مایک در حال مسافرت در اتوبوس بودند. ناگهان اتوبوس توقف کرد و یک دسته راهزن وارد اتوبوس شدند. راهزنان شروع به غارت کردن مسافران کردند. آن ها شروع به گرفتن ساعت و اشیاء قیمتی مسافران کردند. ضمنا تمام پول های مسافران را نیز از آن ها می گرفتند. سام کیف پول خود را باز نمود و بیست دلار از آن بیرون آورد. او این بیست دلار را به مایک داد. مایک پرسید: «چرا این پول را به من می دهی؟» سام جواب داد: «یادت می آید هفته گذشته وقتی من پول نداشتم تو به من بیست دلار قرض دادی؟» مایک گفت: «بله، یادم هست.» سام گفت: «من دارم پولت را پس می دهم.»

 



نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 91/6/8 توسط ms meri

من اگر پولدار بودم ...!

کره ماه رو می خریدم ...

من اگر پولدار بودم !!!!! طنز


اتاق نشمین خانه ام پنجره ای داشت با نمایی از کره زمین:

من اگر پولدار بودم !!!!! طنز


دندانهای الاغم را روکش الماس می کردم:

من اگر پولدار بودم !!!!! طنز

 


خدمتکارم، پاریس! همیشه آماده خدمتگذاری بود:

من اگر پولدار بودم !!!!! طنز



گیلاس نوشیدنی ام را از الماس طبیعی می ساختم:

من اگر پولدار بودم !!!!! طنز



بر روی کشتی اختصاصی خودم ، گلف بازی می کردم:
من اگر پولدار بودم !!!!! طنز

 

 

هواپیمای شخصی ام 24 ساعته آماده بود:
من اگر پولدار بودم !!!!! طنز



فقط آب معدنی چشمه های هیمالیا را برای مصرف در توالت استفاده می کردم:
من اگر پولدار بودم !!!!! طنز O




دستمال توالتم :
من اگر پولدار بودم !!!!! طنز

 



استخر شنایم را از گرانترین عطرهای جهان پر می کردم:
من اگر پولدار بودم !!!!! طنز



فقط یک متخصص طلا، می توانست ماشین مرا که روکشی از طلا داشت بشوید:
من اگر پولدار بودم !!!!! طنز

 

 


لپ تاپم الماس نشان بود ، پنتیوم 11 با Ram 30 Gig

من اگر پولدار بودم !!!!! طنز

 


ماشین تشریفاتم:
من اگر پولدار بودم !!!!! طنز

 

 


استراحتگاهم:

من اگر پولدار بودم !!!!! طنز

 


خوب دیگه!
خیالات بسه!

برگردید سر کارتون ! تنبلا!  



نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 91/6/8 توسط ms meri

نگوییم : وب سایت ؛ بگوییم : رایانه جا ، تارانه

نگوییم : وب  ؛ بگوییم : جایانه ، تار

نگوییم : وب مستر  ؛ بگوییم : صاحب تار ، تارزن

نگوییم : ایمیل ؛ بگوییم : نامه برقی

نگوییم : ایمیل آدرس ؛ بگوییم : نشان نامه برقی

نگوییم : چت ؛ بگوییم : زرستان

نگوییم : مانیتور ؛ بگوییم : نمایانه

نگوییم : کی بورد ؛ بگوییم : دکمه گاه

نگوییم : اسکنر ؛ بگوییم : عکس برگردان

نگوییم : پرینتر ؛ بگوییم : چاپانه ، چاپگر

نگوییم : ماوس  ؛ بگوییم : موش

نگوییم : دیسک  ؛ بگوییم : گردالی

نگوییم : سی دی ؛ بگوییم : کامل گردانه ، کاف گاف

نگوییم : دیسکت ؛ بگوییم : گردکی

نگوییم : نوت بوک  ؛ بگوییم : رایانه رو

نگوییم : لینک ؛ بگوییم : چسبانک

نگوییم : مایکروسافت ؛ بگوییم : کوچک نرم ، نرم بچه

نگوییم : اکانت ؛ بگوییم : برات

نگوییم : ماوس پد ؛ بگوییم : خرش گاه

نگوییم : فتوشاپ ؛ بگوییم : عکاسخانه

نگوییم : اینترنت ؛ بگوییم : جهان شبکه

نگوییم : اینترانت ؛ بگوییم : درون شبکه

نگوییم : اینترنت اکسپلورر ؛ بگوییم : جهانگرد شبکه

نگوییم : وب براوزر  ؛ بگوییم : تاریاب

نگوییم : کرسر ؛ بگوییم : ریزینه

نگوییم : بیل گیتس ؛ بگوییم : حساب دروازه

نگوییم : هات میل ؛ بگوییم : داغنامه



نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 91/6/8 توسط ms meri

 

وقتی ریاضی دان عاشق می شود

 

 

 

منحنی قلب من، تابع ابروی توست


خط مجانب بر آن، کمند گیسوی توست
حد رسیدن به تو، مبهم و بی انتهاست


بازه تعریف دل، در حرم کوی دوست

چون به عدد یک تویی من همه صفرها


آن چه که معنی دهد قامت دلجوی توست

پرتوی خورشید شد مشتق از آن روی تو


گرمی جان بخش او جزئی از آن خوی توست

بی تو وجودم بود یک سری واگرا


ناحیه همگراش دایره روی توست

(پروفسور هشترودی)



نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 91/6/8 توسط ms meri
   1   2   3   4   5      >
    

اسلایدر

دانلود فیلم