برای هر روز از ماه, گفتاری کوتاه پیشنهاد شده است.روز را در ساعت مناسبی آغاز کنید. گفتار را چند بار تکرار کنید.
دفعه اول با صدای بلند بعد آرام تر, بعد به صورت یک زمزمه و سپس در فکرتان تکرار کنید.
با هر بار تکرار , بگذارید کلمات با عمق بیشتری جذب ضمیر نا خود آگاه تان شود.
به تدیج مفهوم کاملی از این گفتارها به دست خواهید آورد که اگر بخواهید آنها را طی یک دوره یاد بگیرید در پایان حقایق ارائه شده با شما یکی خواهد شد.
آن صفحه ای که گفتار روزتان هست طی روز باز کنید در هر فرصت آن را مرور کنید.
حتی المقدور آن گفتار را با شرایط واقعی زندگی تان تطبیق دهید.شب قبل از خواب چند بار دیگر گفتارتان را مرور کنید.
سعی کنید اثرات مثبت را در تمام وجودتان جذب کنیدو بگذارید با ضمیر آگاهتان یکی شود.
روز اول
با خودت صادق باش و نگران آنچه دیگران درباره ات فکر می کنند نباش. تعریفاتی را که آنها از تو دارند نپذیر,خودت خودت را تعریف کن
روز دوم
از قدرت خود مایه بگذار و بر قدرت دیگران تکیه نکن.استعدادهار خود را پرورش بده و بر استعدادهای مردم غبطه نخور
روز سوم
حتی گردابی از افکار ناراحت کننده , با شوخی و خنده ای از ته دل.از بین خواهد رفت.
روز چهارم
اگر میخواهی مشکلات خود حل شوند , به دلهای دردمند دیگران تسلی و آرامش بده.
روز پنجم
بزرگترین شفا بخش عشق است
روز ششم
قدرت درک یافته هایی را که از تجربیات مختلت به دست میاوری, افزایش بده . آن را در سکوت , باور کن. و به صورت خود در اختیار دیگران قرار بده
روز هفتم
بگذار که لبخند در قلبت باور شود و از دریچه چشم هایت به دنیا بتابد مانند لبخندهای دوستا نه , شفا بخش و سپاسگزارر باش.
روز هشتم
نخواه که دیگران را با زیبایی و جذابیت زنانه جذب کنی . زیرا هر چند داشتن اقتدار بر دیگران ارضا کننده است,
اما به تدریج وجود ناقص و ضعیف خواهد شد سعی کن با الهام بخشیدن به دیگران و تحسین اهداف عالی انها , خود را قوی کن
روز نهم
هنکامی که وسوسه می شوی تا حرفهای کنایه آمیز و نیشدار به دیگران بزنی یادت باشد که فلفل زیادی, طعم غذا را خراب می کند.
کلمات نسنجیده , دوستیهای با ارزشی را تباه کرده اند.اما مهربانی هیچ چیز را خراب نمی کند اجازه بده دیگران هر طور مایلند پیش بروند
روز دهم
ظرفیت عشق وجودت را با دوست داشتن همه انسان ها و تمامی زندگی , افزایش بده.
روز یازدهم
همواره به دیگران کمک کن و همراهی شان کن تا به تعالی برسند.آنگاه خود نیز از درون به تعالی خواهی رسید
روز دوازدهم
اگر میخواهی مشکلات خود حل شوند , به دلهای دردمند دیگران تسلی و آرامش بده.
روز سیزدهم
با تحقیر دیگران , سستی و تنزل خود را نشان می دهیم , نیکی , نیکی و مهربانی با دیگران, انعکاس پیروزی درونی است
روز چهاردهم
برای غلبه بر این گرایش که همه چیز را شخصی و خودمانی بدانی ,
به انچه درباره غیر شخصی برخورد کردن و جدی بودن از دیگران می شنوی , ترتیب اثر بده
روز پانزدهم
باروهای قلبی ات, تعیین کننده شخصیت آتی تو هستند .اگر بر مسائل حقیر تمرکز کنی ,
حقیر خواهی شدو اگر بر افکار متعالی تمرکز کنی , افتخار نصیبت خواهد شد
روز شانزدهم
افکار تو بر دریافتی که از دنیای , پیرامون داری رنگ می دهد. افکار نتقی حتی سفید راخاکستری نشان می دهد.
و افکار مثبت حتی یک روز خاکستری را زیبا می کند
روز هفدهم
آنها معمولا احساسات و الهامات را براحتی جذب می کنند اگر احساسات شان آرام باشد ,
الهامات را به آرامی دریافت می کنند و دریافت آنها را احساس می کنند تسلی و آرامش بده.
روز هجدهم
افکار را بر روند درازمدت زندگی متمرکز کن . با فراز و نشیب های گذرا در نیفت و انرژی ات را برای کنار آمدن با واقعیات های همیشگی زندگی حفظ کن
روز نوزدهم
بگذار افکارت را عقل , و عوا طفت را عشق غیر خودخواهانه هدایت کند
روز بیستم
خود را بدون هیچ چشم داشتی وقف دیگران کن
روز بیست و یکم
زیبایی حقیقی نوری است که از درون ساطع می شود منشآ آن افکار مثبت , محبت و فضیلت های اخلاقی است
زیبایی صورتکی نیست که انسان به چهره بگذارت و به آن مباهات کنداشتیاه است اگر فکر کنیم
زیبایی مختص جوانی است هر سنی زیبایی خاص خودش را دارد
روز بیست و دوم
قدر شناس باش و قدر شناسی را ابراز کن از دهنده هدیه بیشتر از خود هدیه قدر دانی کن
روز بیست و سوم
قردت خیانت و بدی ا بدی نیست . به عیبجویی دیگران , درست و یا نادرست توجه نکن اما قلبآ از آنها سپاسگزار باش.
اگر می خواهی بر کسانی که به تو بدی کرده اند غلبه کنی از آنها نزد دیگران به خوبی یاد کن
با تاریکی نمی شود بر تاریکی غلبه کرد سلاح موثر بر تاریکی , نور است
روز بیست و چهارم
حب و بغض را از خودت دور کنقناعت را در وجودت تقویت کن از داشتن دوستان واقعی راضی و شاکر باش
روز بیست و پنجم
بیشتر منشا کنش باش , تا واکنش.واکنش های احساسی مانند ابری واقعیات را می پوشانند.
بگذار محبتت نسبت به دیگران , مثل عقربه قطب نما عمل کند, مهم نیست که چند بار منحرف شود ز
یرا نهایتآ مسیر درست را نشان خواهد داد. کاری را که احساس می کنی درست است انجام بده کاری که سودش به دیگران برسد
روز بیست و ششم
سعی نکن همواره دیگران را از خود راضی نگه داری,کافی است برای دیگران دوستی صادق باشی
روز بیست و هفتم
اگر بگذاری , زندگی می نواند مثل سوار شدن بر یک چرخ و فلک تفریحی باشد یک روز بالا برود و روز بعد پایین بیاید.
از درونت فرمان بگیر خواه زندگی بر وفق مراد باشد, خواه توام با مشکل . همه چیز در حال تغییر است.
از هیچ چیز زیاده خوشحال یا ناراحت نشو .
روز بیست و هشتم
هنگام صحبت با دیگران منصف باش و سعی کن نقظه نظرات آنها را بفهمی و محترم بشماری .
زیرا تنها با درک کردن دیگران است که می توان به تغییر آنها امیدوار بود . تنها حقیقت است که ارزش نهایی دارد
نه عقاید و نظرات مخت به دلهای دردمند دیگران تسلی و آرامش بده.
روز بیست و نهم
برای دیگران مانند یک مادر باش. بی هیچ انتظاری ببخش و توقع پاداش نداشته باش . با این کار از زندگی هزاران برابر پاداش خواهی گرفت .
روز سی ام
هنگامی که دیگران به تو بدی می کنند , با محبت , مهربانی , درک و بخشش نا هنجاری عدم تعادل آنها را شفا بده
یادش بخیر :
اوج زمستون
کوچه های برفی
سردی زمین
حس سرمای عجیب انگشتهای پا
عجله برای رسیدن به خونه
ولی
گرمای خونه و مادری که بهار و زمستون نداشت …
.
.
اس ام اس زمستان
باران یا برف … چه فرقی میکند ؟
تو که باشی ، هوا که هیچ ؛ زندگی خوب است …
.
.
قیش چِکمیَن بلبل ، بهارین قدرینی بیلمز
محبت بیر بالا شعردی ، گرفتار اولمیان بیلمز
.
.
تا وقتی تو هستی که دستانم را بگیری ، آرزو میکنم هر روز زمین بخورم !
کاش تابستانها هم برفی بود !
.
.
اس ام اس برف
برف میبارد و همه خوشحالند و من غمگین …
دارد رد پاهایت را می پوشاند برف !
.
.
زمستون و روزای برفیش واسم سرد نیستن تا وقتی که خاطرات گرمت همرامه …
.
.
چه حسی بود در قلبم شبیه کوچه برفی
به راه کوچه ی برفی تو را از خود جدا کردم
نفهمیدم که می میرم نباشی مثل پروانه
تو را من در ته این کوچه ی برفی رها کردم
.
.
دوست دارم برگردم اون دوران که بابام بیدارم میکرد و میگفت : پاشو ببین چه برفی اومده …
.
.
بعد از این همه رنگ ، نوبت سپیدی می رسد …
.
.
بر لبم نام تو را می برم تا برف مثل قند در دل زمستان آب شود …
.
.
آدم برفی نبودم که به پایت یک شبه آب شوم …
من ؛ مو به مو سفید شدم !!!
.
.
برای آدم برفی چشم نگذار وگرنه آب که نمی شود ، هیچ … تا یک عمر هم خیره به رد پاهایت می ماند …
.
.
زمستان را دوست ندارم چون با آمدنش به یاد نگاه های سردت می افتم …
.
.
تمام شب را برای جوانه یخ زده دعا کرد “آدم برفی” و صبح باغچه با صدای افتادن جارو از خواب بیدار شد !!!
مریم فراهانی
.
.
یه گاز از دماغت میدی ؟
( از عاشقانه های خرگوش و آدم برفی )
.
.
بی تابی نکن !
هی نپرس پس کی برف می بارد ؟
موهای پدرت را نگاه کن …
.
.
خیلی از یخ کردن های ما از سرما نیست ، لحن بعضی ها زمستونیه !
.
.
دارد برف می آید …
در گوش دانه های برف نام تو را زمزمه خواهم کرد تا برف از شوق حضورت بهار را لمس کند !
.
.
داره برف میاد ، بیا تو قلبم سرما نخوری !
.
.
فصل که رخت عوض می کند دوباره عاشقت می شوم …
گیرم زمستان باشد و من آهسته روی پیاده روی یخزده راه بروم !
عشق تو همین شال پشمی است که نفسم را گرم می کند !
.
.
آدم برفی هم که باشی دلت میخواهد کسی در آغوشت بگیرد …
دلت میخواهد یک نفر کنارت باشد تا گرمت کند ، تا آرامت کند …
مهم نیست آب شدن ، نیست شدن …
مهم آن آرامش است حتی برای چند لحظه …
.
.
حرف تازه ای ندارم فقط زمستان در راه است …
کلاه بگذار سر خاطراتی که یخ زده اند ، شاید یادت بیفتد جیبهایت را که وقتی دستهایم مهمانشان بودند !
.
.
من عاشق زمستانم
عاشق اینکه ببینمت در زمستان آرام راه می روی که سر نخوری !
گونه هایت از سرما سرخ شده است
سر خود را تا حد ممکن در یقه ات فرو کرده ای
دست هایت در جیبت به هم مچاله شده
معصومانه به زمین خیره ای
چه قدر دوست داشتنی شده ای
حرفم را پس میگیرم
من عاشق زمستان نیستم ، عاشق توام …
.
.
دنبال من می گردی و حاصل ندارد !
موجی که عاشق می شود ساحل ندارد !
باید ببندم کوله بار رفتنم را
مرغ مهاجر هیچ جا منزل ندارد
من عاشقی کردم تو اما سرد گفتی
از برف اگر آدم بسازی دل ندارد !
.
.
دیدی که چه بی رنگ و ریا بود زمستان ؟
مظلوم ترین فصل خدا بود زمستان
دیدیم فقط سردی او را و ندیدیم
از هر چه دو رنگی است رها بود زمستان
بود هرچه فقط بود سپیدی و سپیدی
اسمی که به او بود سزا بود زمستان
گرمای هر آغوش تب عشق دم گرم
یکبار نگفتند چرا بود زمستان
بی معرفتی بود که هر بار ز ما دید
با این همه باز اهل وفا بود زمستان
غرق گل و بلبل شد اگر فصل بهاران
بوی گل یخ هم به هوا بود زمستان
با برف بپوشاند تن لخت درختان
لبریز و پر از شرم و حیا بود زمستان
در فصل خودش ، شهر خودش ، بود غریبه
مظلوم ترین فصل خدا بود زمستان …
رژیم غذایی به جای ارمغان آوردن زیبایی و جذابیت، برای یک زن به اسباب درد و دردسری همیشگی تبدیل شد.
والریا لیوتن 39 ساله وقتی در سنین نوجوانی بود و در مدرسه به خاطر اضافه وزن مورد تمسخر هم کلاسیهایش قرار گرفت که اندامش مانند مدلهای باریک نیست، رژیم غذایی افراطی را در پیش گرفت.
این رژیم غذایی ناسالم موجب شده است که وی لاغرترین زن مدل شود و با بیماری کم اشتهایی دست و پنجه نرم کند.
اما والریا وجود خودش را یک زنگ هشدار برای خانمها و دختر خانمهایی میداند که به دنبال رژیمهای سخت و نامناسب هستند و از آنها میخواهد که وی را به عنوان عبرت در نظر بگیرند و دست از چوب کبریت شدن بردارند.
تصویربرداری سری دوم سریال «ستایش» به کارگردانی سعید سلطانی و نویسندگی سعید مطلبی دوشنبه هفته جاری در شمال کشور آغاز شده و گروه هم اکنون در یک رستوران حضور دارند.
پیش تولید و انتخاب لوکیشنهای این مجموعه در سکوت کامل خبری طی دو ماه گذشته آغاز شده است. ضمن اینکه در سری جدید این سریال ادامه داستان پس از بیست سال پی گرفته خواهد شد.
در این مدت ستایش که پسر و دخترش را از دست حشمت فردوس فراری داده، با هویت جعلی و با نام ثنا بانو رودباری به همراه پسر و دخترش که آنها هم هویت جعلی دارند زندگی میکنند.
نگارش متنها توسط سعید مطلبی همچنان ادامه دارد و تاکنون متنهای 22 قسمت از کل کار آماده شده است. در سری دوم «ستایش» بازیگرانی از بخش سری اول هنوز در مجموعه حضور دارند.
داریوش ارجمند کماکان ایفاگر نقش حشمت فردوس است. نقش پسر بزرگ او (صابر) را رامسین کبریتی برعهده دارد و سیما تیرانداز نیز نقش انیس را بازی میکند. همچنین مهدی سلوکی نیز که در سری اول نقش برادر ستایش را عهده دار بود در این بخش نقش پسر ستایش را بازی میکند.
نقش اصلی، شخصیت ستایش را نیز برعهده لعیا زنگنه گذاشته شده است. همچنین در سری جدید مجموعه به جز هنروران، یکصد و شصت هنرپیشه نیز در نقشهای مختلف ایفای نقش خواهند کرد.
شهاب تیموریان، فرخ گلسفیدی، صمد عدالتزاده، فریبا طالبی، هنگامه فرازمند، نیلوفر کوخانی و... دیگر بازیگران اصلی این سریال هستند.
سری نخست این سریال که از آذر 89 تا آبان سال 90 روی آنتن شبکه سه رفت، با استقبال فراوانی روبهرو شد و مسئولان شبکه و سازندگان را تشویق به تولید سری دوم آن کرد.
این مجموعه به سفارش گروه فیلم و سریال شبکه سوم سیما در 45 قسمت در حال تولید است و سایر عوامل اصلی آن عبارتند از: تهیه کننده: آرمان زرین کوب (لوح زرین)، دستیار اول کارگردان و برنامه ریز: مجید کرباسیان، دستیاران کارگردان: عادل سلطانی، نیلوفر ستوده، منشی صحنه: مهتاب شهرابی، مدیر تصویربرداری: عبدا... عبدی نسب، دستیاران تصویر: سیاوش نیک آئین، محسن بجنوردی، کورش کلهر، مهدی خاکی، الیاس نادری، طراح صحنه و لباس: فرامرز بادرامپور، دستیاران لباس: فرانک حمزهای، فرزانه مرتضوی، دستیاران صحنه: مسعود جعفری، سعید همدانی، علیرضا نصرتی، طراح گریم: محسن بابایی، اجرای گریم: آذین صالحپور، عکاس: نادر پیرزاده، مدیر تدارکات: جعفر عبدلی، دستیاران تدارکات: علی حصاری، مهدی عباسیپور، علی احمد آبادی، حسین اصغری، فریدون جعفری، پشتیبانی تدارکات: علیرضا بابوند، محمد محمدی، کاظم فاطری، امیر مرادیان، جلیل شمس.
بابک امینتفرشی، عکاس و مروج علم برجسته ایرانی در سفر به شیلی، نمایی جالب از آنتنهای رادیویی آلما را در زیر آسمان نیمکره جنوبی ثبت کرده است. نقطهای که ستارگان به دورش چرخیده اند، قطب جنوب سماوی است.
قطب جنوب سماوی، نقطهای است که از امتداد محور دوران وضعی زمین (در قطب جنوب زمین) بر کره آسمان پدید میآید. در نیمکره جنوبی آسمان، ستاره پرنوری در نزدیکی قطب جنوب سماوی وجود ندارد و به همین دلیل بر خلاف آسمان شمالی زمین که ستاره قطبی جهت شمال را نشان میدهد، آسمان جنوبی از چنین نشانهای محروم است.
فکرش را بکن! بیماری نادری در جهان باشد که فقط تو و 2نفر دیگر به آن مبتلا باشید. فکرش را بکن این بیماری، تو را از یک آدم معمولی تبدیل کند به زشتترین دختر جهان و باز هم فکرش را بکن که در جهانی زندگی کنی که وقتی فیلمی 8 ثانیهای از تو، روی شبکههای مجازی قرار میگیرد، عده زیادی از کسانی که فیلم را دیدهاند، به جای همدردی و دلگرمی دادن،شیوههای نادرست را در پیش بگیرند، اما با وجود این تو بتوانی بر همه مشکلات غلبه کنی و به یک «الگو» و یک «نمونه» بدل شوی.
3 سالگی
3 ساله بود که پدر او را به پارک مرکز شهر برد. چند نفر او را با دست نشان دادند. چند نفر با دیدن او رویشان را برگرداندند. وقتی پدر او را سوار تاب کرد، چند بچه که سوار تاب بودند، با دیدن او گریه کردند و از تاب پایین آمدند. پسری که توپش نزدیک پای او افتاده بود جلو آمد اما وقتی نزدیکش رسید، فرار کرد و توپش را همانجا گذاشت.
6 سالگی
6 ساله بود که معلم دستش را گرفت و او را روی صندلی نشاند و به همه معرفی کرد و گفت که دچار یک بیماری است و بدنش نمیتواند چربی را جذب کند ولی به تمام تستهای مدرسه جواب داده و دختر خیلی باهوشی است و میتواند دوست خوبی برای تمام آنها باشد. بچههای کلاس، خودشان را جمع کردند. دختری که کنار او نشسته بود، کیفش را برداشت و 2 نیمکت عقبتر نشست. معلمها در برخورد اول، از دیدنش جا میخوردند، توی حیاط مدرسه همیشه تنها بود و موقع برگشتن از مدرسه، مردم او را به هم نشان میدادند.
18 سالگی
18 ساله که شد به دانشگاه رفت. باز همان تمسخرها و تنهاییها. بچههای دانشکده، کنار دیوار صف میکشیدند واو را مورد تمسخر قرار میدادند. تا همین الان هم انگار این قصه قرار نیست تمام شود.
والاسکوئز دختر 23ساله اهل ایالاتمتحده است. دختری که از وقتی راه رفتن را یاد گرفت، فهمید دیگران مسخرهاش میکنند. از همان سالهای اول زندگیاش فهمید باید فرق عمدهای با دیگران داشته باشد و بزرگتر که شد دلیل این همه رفتار غیرعادی را فهمید. او زشت بود، نه یک ذره! او بیاندازه زشت بود.
کمکم یاد گرفت بیتفاوت باشد. بعد از آنکه در سایتهای مجازی تصویر او را مسخره کردند و برایش کامنتهای آزاردهنده گذاشتند، به خودش گفت: «طبیعی است ناراحت بشوم چون انسانم، فقط باید یاد بگیرم چطور نسبت به تمسخر دیگران، بیتفاوت باشم.»
والاسکوئز گرفتار بیماری مرموزی است که تنها 2 نفر دیگر در جهان به آن گرفتارند. این بیماری باعث شده بدن این دختر هرگز چربی ذخیره نکرده، عضلهای نسازد و وزنی اضافه نکند. جز اینها یک چشم او نابینا و چشم دیگرش کمبیناست در حالی که قرار است سالهای سال با این بیماری زندگی کند و زنده بماند.
او با وجود تمام مراقبتهای پزشکی فقط 26 کیلو گرم وزن دارد و باوجود مصرف 6 وعده غذایی در روز و استفاده از ویتامین و قرص آهن یک ذره چربی هم در بدنش وجود ندارد. شاید خیلی وقتها، فکر خلاصی از این بیماری، والاسکوئز را به سمت خودکشی برده باشد، شاید بارها و بارها به زمین و زمان بد گفته، گریه کرده، داد زده و از خدا خواسته یک جایی راحتش کند. شاید اگر در عصر تکنولوژی به دنیا نیامده بود، آدمهای کمتری از زشتیاش خبردار میشدند و بازخوردهای کمتری میگرفت؛ اما دنیا عوض شده و هر ثانیه آدمهای زیادی با فشار یک دکمه از کنار تصویر او رد میشوند و با جملههای ریز و درشتشان، روحیهاش را خراب میکنند. اما والاسکوئز نمیخواست تسلیم شود. درست از یک جایی به بعد به این نتیجه رسیده که او هم حق زندگی دارد و حالا که نمیتواند تقدیرش را تغییر دهد، باید نگاه مردم را عوض کند.
تصمیم گرفت با تمام تواناییهایی که دارد، زنده بماند و زندگی کند. او روش مقابله را پیدا کرد: «من یک انسانم و اگرچه این مسائل به من صدمه میزند اما سعی میکنم نسبت به این امور بیتفاوت باشم.» بهرغم تمام حرفهایی که میشنید، تمام برخوردهایی که او را آزرده میکرد، رفتار کسانی که در کوچه و خیابان و فضاهای مجازی مسخرهاش میکردند و با وجود آینده تاریکی که پیش رویش میدید، از یک جایی به بعد تصمیم گرفت 4هدف را در زندگیاش دنبال کند:
اول اینکه خود را به عنوان یک سخنران توانمند در تشویق دیگران به پیشرفت و زندگی معرفی کند. دوم، تحصیلات عالی داشته باشد. سوم اینکه کتاب بنویسد و دستآخر هم برای خودش زندگی تشکیل بدهد و شغل مناسبی داشته باشد.
هرقدر بیشتر در کارش موفق شد، تصویرهای بیشتری از او روی شبکههای مجازی قرار گرفت و با عکسالعملهای بدتری روبهرو شد. عبارتهایی مثل این جملهها که: اگر من جای تو بودم یک ماسک وحشتنــــــاک میخریدم تا مردم کمتر بترسند یا چند میگیری توی خواب من نیای؟ یا تو قبلا بازیگر سـینمای ترسناک نبودی؟
ولی مگر نمیخواست زندگی کند؟ خودش میگوید 2 عامل در قدرت گرفتنش نقش داشتند. یکی اینکه خانوادهاش هیچ وقت تنهایش نگذاشتهاند. پدر و مادرش هرگز به او به چشم یک دختر زشت نگاه نکردهاند و هیچ فرقی میان او و بچههای دیگرشان نگذاشتند. والاسکوئز یک خواهر و برادر دارد که قد و وزن طبیعی دارند و خیلی وقتها که برای انجام کارهایشان تردید دارند سراغش میآیند تا با او مشورت کنند. زندگی در چنین خانوادهای، اعتمادبهنفس این دختر را آنقدر بالا برده که احساس میکند هیچ کاری غیرممکن نیست.
دومین عامل روزی بود که فهمید خیلی وقتها هدف از نوشتن یک کتاب، پیدا کردن جمله شاهکاری است که در میان نوشتههایش گم شده و او کمکم یاد گرفت چطور این جملهها را شکار کند و در کتاب دیگری جمعآوری کند و در زندگیاش به کار بگیرد. کتاب اولش منتشر و با استقبال خوبی هم روبهرو شده و الان هم روی جلد دوم کتابش کار میکند. والاسکوئز در این کتابها، جملات مثبت و عبارتهای ماندگار بزرگان را جمعآوری کرده، چون به گفته خودش همین جملات زندگیاش را ساخته و به او چگونه نگاه کردن به زندگی را یاد داده است؛ مثل جملهای که به او آموخته باید برای جبران زشتیاش، به زیبایی درون خود بپردازد. هر چه در انتخاب راه زندگیاش محکمتر قدم برداشت، بیشتر معتقد شد که زیبایی یکی از فاکتورهای زندگی است، همانطور که تحصیلات یا ثروت هم تمام زندگی نیست. به دلیل همین از زشتی به عنوان ابزاری برای شناخته شدن استفاده و تلاش کرد تا از همین عامل بهعنوان ابزاری برای پیشرفت استفاده کند، این نکته را خیلی زود یعنی در اوج سالهای جوانیاش فهمید.
هنوز هم آدمهای زیادی او را مسخره میکنند. خودش میگوید: «دلم میخواهد به مردمی که مسخرهام میکنند بگویم دست از مسخره کردن من بردارند وآموختن را شروع کنند. زیرا زندگی پر از حرفهای نگفته است.» او امیدوار است روزی در جایی، درمان بیماریاش پیدا شود. به نظرش معجزهای که برای او میتواند اتفاق بیفتد، کشف داروی این بیماری است اما نمیخواهد فقط به انتظار آن روز بنشیند. بلکه میخواهد تلاش کند و به تمام هدفهایش برسد. با این حال قرار نیست این دختر 23ساله فقط همینقدر زشت باشد تا بالاخره همه به دیدنش عادت کنند. این بیماری پیشرفت میکند و چهره این دختر، روز به روز زشتتر خواهد شد. با این وجود هرچه میگذرد، بیشتر معتقد میشود که به بیماریاش، باید به چشم یک موهبت نگاه کند. همیشه در مصاحبهها و کارگاههای آموزشیاش میگوید: «به جای نشستن و پاسخ به ترحم دیگران به این نتیجه رسیدم که کاری کنم مشکلات را کنار بگذارم و به موفقیت فکر کنم و از دیگران بیاموزم و به دیگران یاد بدهم. »
این دختردر 23 سالگی، به جای آنکه روبهروی دیوارهایی که جلویش قد علم کردهاند، بایستد و با ناامیدی از زمین و زمان بنالد و دنبال مقصر بگردد، توانسته در مدت زمان 7سال، بیشتر از 200 کارگاه آموزشی برپا کند. این کارگاهها آنقدر کاربردیاند که آدمهای زیادی جذب آن شدهاند و هرکدام از آنها که از کارگاه بیرون میروند به یک بلندگوی تبلیغاتی تبدیل میشوند و دیگران را برای رفتن به این کارگاهها تشویق میکنند. او از طریق این کارگاهها، با خانوادههای زیادی در ارتباط است. به آنها یاد میدهد چطور مشکلاتشان را برای دیگران، تعریف کنند و راهحلهای دیگران را بشنوند و فقط بخواهند تغییر کنند و از آنچه هست فاصله بگیرند. والاسکوئز در حال حاضر، یک پست کارشناسی ارشد در رشته ارتباطات دانشگاه تگزاس دارد. گذشته از این، او در یک انجمن خیریه کار کرده و برای بچههای بیسرپرست، لباس و مواد غذایی تهیه میکند.
ک فعال استرالیایی مخالف با قطع درختان برای جلوگیری از قطع درخت قدیمی در ایالت "تسمانیا" بیش از یک سال در بالای درخت زندگی کرد.
"مرندا جیبسون" زن 32 ساله ای است که شغل معلمی دارد و همچنان در بالای درخت به سر می برد و قصد دارد تا پس از عید کریسمس نیز در اعتراض به این مساله در بالای درخت در جنگل "تینا" در جزیره تسمانیا باقی بماند.
وی تاکنون 376 روز را در اتاقی بالای درخت در ارتفاع 60 متری از سطح زمین گذارنده است تا از درختان این جنگل محافظت کند.
جیبسون در گفتگو با روزنامه" الوطن" کویت ابراز امیدواری کرد که این آخرین کریسمی باشد که در بالای درخت زندگی می کند.
این زن استرالیایی هنوز با شکستن رکورد "جولیا هیل"، فعال آمریکایی که در اعتراض به همین مساله در سال 1999، 738 روز در بالای درختی در ایالت کالیفرنیا زمان سپری کرده بود، فاصله دارد.
بیبیسی چندی پیش در گزارشی از «آلیس در سرزمین عجایب» رمزگشایی کرده و نوشته در این رمان «مصرف مواد مخدر» را ترویج شده و آلیس در موقعیتهای مختلف از مواد استفاده کرده و... استدلال هم این بوده که در زمان نگارش رمان، تریاک، ممنوع نبوده است...
بر این اساس، و با اجازه از استاد اعظم، استراتژیست بیبدیل صاحب فوق تخصص دکترا در امر رمزگشایی از همه چیز و هیچ چیز که همواره با اطلاعات تاریخی و فرا تاریخی «اصل داستان» را در چشم ما فرو کرده است مثل این: «میخ زیر قاب عکس روی دیوار اتاق زیر شیروانی» که تنها یک ثانیه در یک سریال 134 قسمتی دیده می شود و بعد دوربین چند ثانیه به سمت مشرق مزرعه جایی میچرخد و در انتهای کادر موجودی در حال دویدن است... تفسیر آن بلاشک این میشود: «دوران آویزان بودن به قطبهای پیش ساخته جهانی در قرنهای 18 و 19 به پایان رسیده و زیاد نمیشود بر این میخهای کهنه روی دیوارهای نمور قسمتهای بالای کره زمین تکیه زد و دوران شکوفایی و تمدن جدید از شرق عالم آغاز شده که ایران محور آن است...»
حالا ما چهره واقعی شخصیتهای کارتونی به ظاهر دلربا و دوستداشتنی اما در باطن کثیف و بد طینت و زشت سیرت را برای کاربران محترم خبرآنلاین، افشا میکنیم. بر این اساس تمامی این شخصیت ها تا اطلاع ثانوی ممنوع التصویر هستند جز نمایش در شبکه ورزش و رادیو پیام!
شخصیت کارتونی
جرم
توضیحات
هاچ زنبور عسل
کلاهبردار
نامبرده با مظلوم?نمایی و به بهانه پیداکردن مادرش، سال?ها ملت را تیغ می?زده است. او و مادرش هم اکنون تحت تعقیب هستند.
لوک خوش شانس
قاچاق اسلحه
-
شنل قرمزی
اغواگر خیابانی
وی علاوه بر فریب پسران پولدار صاحب پورشه در نقاظ شمال شهر، با جین شارپ هم رابطه داشته است.
پت و مت
جاسوس هستهای و عامل هرمی
ضمن ایجاد شبکه های جاسوسی فوق پیشرفته در کشورهای در حال توسعه، با راهاندازی شرکتهای هرمی پول هنگفتی به جیب زدهاند و در حال حاضر مفقود هستند.
الفی اتکینز
اعتیاد به شیشه و خودکشی
نامبرده به علت اعتیاد شدید پدر و نبودن سایه مهربان مادر بر سرش، به منجلاب مواد فرو رفت و بعد از سه بار خودسوزی، بالاخره دستگیر شد.
پت پستچی
دختر بدبخت?کن
نامبرده در حال حاضر از از کلیه پست?های دولتی منفصل شده و به علت شکایت 32 زن و 11 پیرزن به خاطر سوء استفاده، در زندان آب خنک می?خورد.
دکتر ارنست
جاعل
وی که دیپلم ردی است با جعل مدرک دکترا، سالها به طبابت پرداخت و بیماران زیادی را به کام مرگ فرستاد و پس از فرار به جزیره، هرگز به دام نیافتاد.
نیک و نیکو
تیم زورگیر
این دو شرور بد سابقه با ظاهری فریبنده، اقدام به زورگیری از دختران جوان می?کردند و اکنون تحت تعقیب اینترپل هستند.
سند باد
جاسوس ام آی سیکس
بیش از 11 سال با تغییر چهره و سفر به مناطق مختلف در خدمت دستگاه?های جاسوسی بود و هنوز هم هست. البته شیلا همدست و مخبر اطلاعات او در یک حادثه رانندگی جان باخت.
چوبین
انرژی درمانی
وی با برگزاری دوره?های انرژی درمانی، بیش از 40 زن و مرد را مورد سوء استفاده قرار داد و دست آخر غیب شد.
جودی آبوت
وبلاگ نویس
با انتشار مطالب خلاف واقعیت و ایجاد سیاه?نمایی، کار دست خودش داد.
شیپور چی
مواد فروش
عضو ارشد باند مخوف سیا سگدست و دارای سابقه 6بار بازداشت به جرم تولید و توزیع مواد مخدر تریاک. او اکنون متواری است.
ایی?کیو سان
کف بین
انجام اعمال خارق العاده و اغفال جوانان بویژه افراد کچل. شیوه او کف بینی از طریق مشاهده آینده در کف کله کچلان بوده است.
پرین
تشویش اذهان عمومی
او از معروف ترین چهره?های جنبش فمینیست است که با سفر به نقاط مختلف، به تشویش اذهان عمومی پرداخته و با فال قهوه، خانواده?های زیادی را متلاشی کرده است. نامبرده اکنون به جزیره ناشناخته تبعید شده است.
شازده کوچولو
رمال
او علاوه بر اغفال دختران جوان با جریان انحرافی نیز روابط پنهانی داشته است که به دلیل مسافرت به مریخ پرونده او مفتوح است.
دختری به نام نل
طراح سایت?های مستهجن
از فعالان سایبری و طراح سایت?های مستهجن در قالب همسریابی اینترنتی.
مارکوپولو
مفسد فی الارض
با ول گردی و ایجاد فساد بویژه از طریق عشوه?گری، خانواده?های زیادی را به خاک سیاه نشاند.
دختر کبریت فروش
جرم سیاسی
جزئیات پرونده او به دلیل کامل نشدن مراحل بازپرسی غیر قابل انتشار است.
ملوان زبل
قاچاقچی سوخت
با استفاده از کارت سوخت تاکسی?ها، بنزین ایرانی را به امارات ترانزیت می?کرده است.
گوش مروارید
پول شویی
با تاسیس یک شرکت صوری و دلالی دلار و ارز، اقدام به پولشویی می?کرده که به خاطر نبود مدارک محکمه پسند، هنوز صاف صاف می?گردد و به ریش ما می?خندد.
لوله پاک کن
نصاب ماهواره
در هیبت پاک?کردن لوله?های بخاری، زیر قیمت دیش نصب می?کرده و یا ماهواره?های خراب شده در عملیات?ضربتی را تعمیر می?کرده است. نامبرده در یکی از شیف شب?های کاری?اش، سقوط کرد و سقط شد.
بلفی و لی?لی بیت
باند قاچاق انسان
بیشتر برای کشورهای عربی حاشیه خلیح فارس دختران زیر 20 سال را قاچاق می?کرده?اند.
خاله ریزه
صاحب خانه فساد
-
پدر پسر شجاع
عرفان حلقه
با سوء استفاده از اعتماد همسایه?ها و اهالی محل، مدعی ارتباط با جن و پری بوده و ارتباط کیهانی و طب سوزنی بوده و با تشییل کلوپ اعضای حلقه، مبالغ هنگفتی سوء استفاده کرده و متواری است.
گربه نره
اختلاس
با خرید و فروش صوری سکه، علاوه بر ایجاد التهاب اقتصادی، نظام بانکی را نیز دچار مشکل کرده و بزرگترین اختلاس سکه?ای دنیا را رقم زده است. او به قطب جنوب فرار کرده است.
بارپاپاپا
جنگ نرم
بدون شرح
شرک
اغفال دختران
با جراحی پلاستیک و بوتاکس فراوان، و دارابودن چهره?ای فوق جذاب، به اغفال بیش از 734 دختر از 43 کشور جهان پرداخته است.
آقای تناردیه
فساد مالی
عدم پرداخت مالیات، احتکار، کم فروشی و غش در معامله بویژه ارائه غذای فاسد به مشتریان و خدمات بد به مسافران
پلنگ صورتی
برانداز
طراحی و مشارکت در براندازی های رنگین
سیندرلا
فساد اخلاقی
رقص و آواز در ملاء عام و عامل تصادفات خیابانی. سه بار توسط گشت?های ارشاد دستگیر و با تعهد آزاد شده اما در حال حاضر در دارالتادیب زنان، به آموزش موسیقی برای بانوان خلافکار مشغول است.
تن تن
روزنامه نگار
-
گوریل انگوری
ارتباط با شبکه?های ماهواره?ای
ضمن تبلیغ داروهای غیر مجاز با شبکه?های ماهواره?ای نیز ارتباط مشکوک داشته است.
لوسی?میل
هکر
همکاری با آسانژ در پرونده او ثبت شده است.
آن شرلی
کف زن(کیف قاب)
با حضور در اماکن عمومی شلوغ و طرح دوستی کیف و جیب خانم?ها را می?زند. هنوز دستگیر نشده و روزانه بیش از 400هزار تومان درآمد دارد و پاتوقش متروی تهران - کرج عنوان شده.
شخصیت کارتونی |
جرم |
توضیحات |
هاچ زنبور عسل |
کلاهبردار |
نامبرده با مظلوم?نمایی و به بهانه پیداکردن مادرش، سال?ها ملت را تیغ می?زده است. او و مادرش هم اکنون تحت تعقیب هستند. |
لوک خوش شانس |
قاچاق اسلحه |
- |
شنل قرمزی |
اغواگر خیابانی |
وی علاوه بر فریب پسران پولدار صاحب پورشه در نقاظ شمال شهر، با جین شارپ هم رابطه داشته است. |
پت و مت |
جاسوس هستهای و عامل هرمی |
ضمن ایجاد شبکه های جاسوسی فوق پیشرفته در کشورهای در حال توسعه، با راهاندازی شرکتهای هرمی پول هنگفتی به جیب زدهاند و در حال حاضر مفقود هستند. |
الفی اتکینز |
اعتیاد به شیشه و خودکشی |
نامبرده به علت اعتیاد شدید پدر و نبودن سایه مهربان مادر بر سرش، به منجلاب مواد فرو رفت و بعد از سه بار خودسوزی، بالاخره دستگیر شد. |
پت پستچی |
دختر بدبخت?کن |
نامبرده در حال حاضر از از کلیه پست?های دولتی منفصل شده و به علت شکایت 32 زن و 11 پیرزن به خاطر سوء استفاده، در زندان آب خنک می?خورد. |
دکتر ارنست |
جاعل |
وی که دیپلم ردی است با جعل مدرک دکترا، سالها به طبابت پرداخت و بیماران زیادی را به کام مرگ فرستاد و پس از فرار به جزیره، هرگز به دام نیافتاد. |
نیک و نیکو |
تیم زورگیر |
این دو شرور بد سابقه با ظاهری فریبنده، اقدام به زورگیری از دختران جوان می?کردند و اکنون تحت تعقیب اینترپل هستند. |
سند باد |
جاسوس ام آی سیکس |
بیش از 11 سال با تغییر چهره و سفر به مناطق مختلف در خدمت دستگاه?های جاسوسی بود و هنوز هم هست. البته شیلا همدست و مخبر اطلاعات او در یک حادثه رانندگی جان باخت. |
چوبین |
انرژی درمانی |
وی با برگزاری دوره?های انرژی درمانی، بیش از 40 زن و مرد را مورد سوء استفاده قرار داد و دست آخر غیب شد. |
جودی آبوت |
وبلاگ نویس |
با انتشار مطالب خلاف واقعیت و ایجاد سیاه?نمایی، کار دست خودش داد. |
شیپور چی |
مواد فروش |
عضو ارشد باند مخوف سیا سگدست و دارای سابقه 6بار بازداشت به جرم تولید و توزیع مواد مخدر تریاک. او اکنون متواری است. |
ایی?کیو سان |
کف بین |
انجام اعمال خارق العاده و اغفال جوانان بویژه افراد کچل. شیوه او کف بینی از طریق مشاهده آینده در کف کله کچلان بوده است. |
پرین |
تشویش اذهان عمومی |
او از معروف ترین چهره?های جنبش فمینیست است که با سفر به نقاط مختلف، به تشویش اذهان عمومی پرداخته و با فال قهوه، خانواده?های زیادی را متلاشی کرده است. نامبرده اکنون به جزیره ناشناخته تبعید شده است. |
شازده کوچولو |
رمال |
او علاوه بر اغفال دختران جوان با جریان انحرافی نیز روابط پنهانی داشته است که به دلیل مسافرت به مریخ پرونده او مفتوح است. |
دختری به نام نل |
طراح سایت?های مستهجن |
از فعالان سایبری و طراح سایت?های مستهجن در قالب همسریابی اینترنتی. |
مارکوپولو |
مفسد فی الارض |
با ول گردی و ایجاد فساد بویژه از طریق عشوه?گری، خانواده?های زیادی را به خاک سیاه نشاند. |
دختر کبریت فروش |
جرم سیاسی |
جزئیات پرونده او به دلیل کامل نشدن مراحل بازپرسی غیر قابل انتشار است. |
ملوان زبل |
قاچاقچی سوخت |
با استفاده از کارت سوخت تاکسی?ها، بنزین ایرانی را به امارات ترانزیت می?کرده است. |
گوش مروارید |
پول شویی |
با تاسیس یک شرکت صوری و دلالی دلار و ارز، اقدام به پولشویی می?کرده که به خاطر نبود مدارک محکمه پسند، هنوز صاف صاف می?گردد و به ریش ما می?خندد. |
لوله پاک کن |
نصاب ماهواره |
در هیبت پاک?کردن لوله?های بخاری، زیر قیمت دیش نصب می?کرده و یا ماهواره?های خراب شده در عملیات?ضربتی را تعمیر می?کرده است. نامبرده در یکی از شیف شب?های کاری?اش، سقوط کرد و سقط شد. |
بلفی و لی?لی بیت |
باند قاچاق انسان |
بیشتر برای کشورهای عربی حاشیه خلیح فارس دختران زیر 20 سال را قاچاق می?کرده?اند. |
خاله ریزه |
صاحب خانه فساد |
- |
پدر پسر شجاع |
عرفان حلقه |
با سوء استفاده از اعتماد همسایه?ها و اهالی محل، مدعی ارتباط با جن و پری بوده و ارتباط کیهانی و طب سوزنی بوده و با تشییل کلوپ اعضای حلقه، مبالغ هنگفتی سوء استفاده کرده و متواری است. |
گربه نره |
اختلاس |
با خرید و فروش صوری سکه، علاوه بر ایجاد التهاب اقتصادی، نظام بانکی را نیز دچار مشکل کرده و بزرگترین اختلاس سکه?ای دنیا را رقم زده است. او به قطب جنوب فرار کرده است. |
بارپاپاپا |
جنگ نرم |
بدون شرح |
شرک |
اغفال دختران |
با جراحی پلاستیک و بوتاکس فراوان، و دارابودن چهره?ای فوق جذاب، به اغفال بیش از 734 دختر از 43 کشور جهان پرداخته است. |
آقای تناردیه |
فساد مالی |
عدم پرداخت مالیات، احتکار، کم فروشی و غش در معامله بویژه ارائه غذای فاسد به مشتریان و خدمات بد به مسافران |
پلنگ صورتی |
برانداز |
طراحی و مشارکت در براندازی های رنگین |
سیندرلا |
فساد اخلاقی |
رقص و آواز در ملاء عام و عامل تصادفات خیابانی. سه بار توسط گشت?های ارشاد دستگیر و با تعهد آزاد شده اما در حال حاضر در دارالتادیب زنان، به آموزش موسیقی برای بانوان خلافکار مشغول است. |
تن تن |
روزنامه نگار |
- |
گوریل انگوری |
ارتباط با شبکه?های ماهواره?ای |
ضمن تبلیغ داروهای غیر مجاز با شبکه?های ماهواره?ای نیز ارتباط مشکوک داشته است. |
لوسی?میل |
هکر |
همکاری با آسانژ در پرونده او ثبت شده است. |
آن شرلی |
کف زن(کیف قاب) |
با حضور در اماکن عمومی شلوغ و طرح دوستی کیف و جیب خانم?ها را می?زند. هنوز دستگیر نشده و روزانه بیش از 400هزار تومان درآمد دارد و پاتوقش متروی تهران - کرج عنوان شده. |
ظهور با حجاب و در حال نماز هنرمند محبوب ترکیه"مریم اوزرلی" که در سریال ترکیه ای "حریم سلطان" نقش "بانو خرم" را ایفا میکند، بحث برانگیزترین صحنه سری جدید این سریال بود.
او در این صحنه با حجاب اسلامی در حال نماز خواندن و دعا به درگاه خداوند متعال برای بهبودی سلطان سلیمان دیده می شود، البته او در سری اول این سریال مسلمان شدن خود را اعلام کرد اما بار نخستی است که با حجاب اسلامی دیده می شود.
او در آخرین انتخاب زیباترین زنان جهان نیز در رتبه پنجم ایستاد.
ثروت خانواده هاشمیرفسنجانی چقدر است؟ این سوالی است که بواسطه شایعههای ادامهدار در سالیان پس از انقلاب در اذهان برخی اقشار جامعه شکل گرفته است.
برخی آن چنان به این شایعات دامن میزنند که گویی آیتالله هاشمیرفسنجانی مالک نیمی از تهران است و برخی به سادگی سازندگان این شایعات میخندند. آیتالله هم باتجربهای که از این شایعهپراکنیها دارد، سکوت را بر هر پاسخی ترجیح میدهد.
در این میان، فرزندان آیتالله هستند که علاوه بر خنده به این دروغها، پاسخهایی را جهت تنویر افکار عمومی به آرمان دادهاند تا با انتشار آن، نشان دهند که نیت شایعهسازان چه بوده است.
محسن هاشمی فرزند ارشد آیتالله هاشمیرفسنجانی به انتقاد از شایعههایی که در مورد ثروت این خانواده مطرح است، پرداخت. او معتقد است هر تجارت سودآور و پولسازی که در کشور انجام میشود را نباید به نام خانواده هاشمی تمام کرد.
بحثهای زیادی در مورد ثروت پدر شما مطرح است. آیا واقعا این اندازه ثروتمند هستید؟
شایعات در این باره بسیار است. مثلا زمانی که کیش و مناطق آزاد درحال شکوفایی بود، حمایت از سرمایهگذاران لازم بود اما هرگونه حمایتی باعث تشدید شایعات میشد. تولید،احتیاج به حمایت داشت. محصولات و کالاهای مورد نیاز جامعه باید بهاندازه کافی تولید و در دسترس قرار میگرفت.
لوازم خانگی، خودرو، سیمان، فولاد، آلومینیوم، لوازم بهداشتی، پزشکی و مواد غذایی و... تا به بازار میآمد، شایعات آن هم اوج میگرفت. علتش هم سیاست دولت در حمایت از سرمایهگذاران و تولیدکنندگان بود. لذا حمایتهایی که میشد باعث شبهه و در نتیجه شایعه و مورد استفاده گروههای چپ و راست افراطی قرار میگرفت. این مساله مهم و اثرگذار، شایعات را تشدید میکرد.
مثلا چه شایعاتی؟
فعالیتهای بدون شناسنامه بعضی از ارگانها و بنیادها در رواج این شایعات موثر بود. برخی نهادها و بانکهای خصوصی و دولتی و شرکتهای سرمایهگذاری بانکها و... در ساخت و ساز، ایجاد واحدهای اقتصادی و تجاری فعالیت چشمگیر و دهنپرکنی داشتند.
متاسفانه هر فعالیت در چشم و موفقی چون معلوم نبود که متعلق به کیست در توده و عوام ایجاد شبهه و شایعه میکرد. البته فقط برای ما نبود. نسبت به دیگران هم گفته میشد. ولی آنچه در مورد ما مطرح میشد، بیشتر مورد توجه مردم قرار میگرفت.
برای مثال فعالیتهای بانکهای خصوصی و صندوقهای قرضالحسنه و اعتباری که عمدتاً از طریق ارگانهای وابسته به دولت و نهادهای دیگر. تاسیس و حمایت میشدند بعضا به ما نسبت داده میشد که دروغ بود. برخی بانکها و موسسات مالی، همه و همه به نحوی با شایعه به ما نسبت داده میشد. زیرا هنوز هم خیلی از مردم از مالکیت بانکها باخبر نیستند.
این شایعات تا چه حد سبب ناراحتی خانواده شما شد؟
متاسفانه آنچه پدر خانواده ما را بیشتر از هر چیز رنجاند، استفاده برخی برای تخریب پدر بود.
از سوی دیگر فاطمههاشمی هم این شایعات را قبول ندارد و در مورد میزان داراییهای خانواده آیتالله هاشمی چنین گفت:
در مورد ثروت خانواده شما شایعات زیادی مطرح است. مثلا میگویند شما در خارج از کشور هم اموال زیادی دارید.
اینها دروغ است. فائزه هنوز یک بار هم پایش به کانادا نرسیده است، میگویند اتوبانهای کانادا مال فائزه است. اثبات کردن این حرفها که کاری ندارد. چرا کسی به طور مستند اثبات نمیکند؟
اصلا دارایی خانواده هاشمی چقدر است؟
ما خیلی پولدارتر از این بودیم. پدر من حدود یکصد قواره زمین در سالاریه قم داشت و همه را داد به طلاب و نیازمندان. یک مقداری از آنها را هم به ما داد. وضع ما هم بد نیست، به هر حال همسر من دندانپزشک است و بقیه خانواده هم همه تحصیلکرده و دارای مشاغل خوب هستند.
برخی برجهای تهران را هم میگویند که برای خانواده شماست. در این مورد چه میگویید؟
این هم دروغ است. الان این همه برجهای آن چنانی که در شهر ساخته میشود، از آن کیست؟ ببینید آیا یکی از آنها مال خانواده هاشمی هست؟ بروید ببینید ته آن سرمایهها به کجا میرسد. یک دانه از این برجها را اگر آمدند و گفتند مال ماست، ما دو دستی تقدیم خودشان میکنیم.
واکنش آیتالله هاشمیرفسنجانی به این شایعات چیست؟
پدر من سرمایه انقلاب است. همانطور که پدر من در زمان جنگ این کشور را نجات داد، رفت و با حضرت امام (ره) صحبت کرد و گفت دیگر نمیتوانیم ادامه دهیم، همانطور که بعد از جنگ کشور را اداره کرد، امروز هم میتواند به بهبود شرایط کمک کند